چیستی عید غدیرخم در  تبیین پیامبراکرم‌(ص) میهمانی غدیر در ۳۰۰ شهر برگزار می‌شود ۱۰۰ هزار بوته و شاخه گل نذر عید ولایت شدند فضاآرایی ویژه حرم مطهر امام‌رضا(ع) به مناسبت دهه ولایت و عید سعید غدیر خم میراثبان نفائس خطی حرم رضوی | یادی از مرحوم میرزا مهدی ولایی، فهرست‌نگار کتابخانه حرم حرص پسندیده و ناپسند در اخلاق رضوی چرا به زیارت امام‌رضا(ع) حج فقرا گفته می‌شود؟ | جان به قربان تو شاها که حج فقرایی برپایی جشن بزرگ «بابا علی» با حضور ۳۱ هزار یتیم در استان‌های کشور ۱۲ خادم هنرمند مشغول شستشو و پرداخت گنبد رضوی (۳۰ خرداد ۱۴۰۳) تصاویری زیبا از کتیبه جدید صحن گوهرشاد در آستانه عید غدیر (۳۰ خرداد ۱۴۰۳) همایش بزرگداشت روز بسیج اساتید برگزار شد | تشکیل شبکه اساتید بسیجی خراسان‌رضوی کتاب «تواضع»، دومین جلد از مجموعه اخلاق توحیدی، منتشر شد با میراث شهدا چه می‌کنیم؟! آیت‌الله مکارم‌شیرازی از بیمارستان مرخص شد (۳۰ خرداد ۱۴۰۳) آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد! مروری بر ادعیه و احادیثی که از امام علی (ع) برای ما به جا مانده است| باب‌الرَّحمه، دری که بسته نمی‌شود آغاز عملیات تنظیف گنبد منور حرم امام‌رضا‌(ع) به‌مناسبت عید سعید غدیرخم + تصاویر
سرخط خبرها

عالمی از تبار عرفان | یادی از دکتر احمدعلی رجایی بخارایی، نایب التولیه اسبق آستان قدس رضوی

  • کد خبر: ۲۳۲۰۳۸
  • ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۱
عالمی از تبار عرفان | یادی از دکتر احمدعلی رجایی بخارایی، نایب التولیه اسبق آستان قدس رضوی
دکتر احمدعلی رجایی بخارایی، کار خود را با معلمی در اداره فرهنگ شروع کرد و سپس به تدریج مشاغل برتری یافت تا آنکه ریاست دفتر مهدی آذر، وزیر فرهنگ دولت مصدق را عهده دار شد. در خلال این مدت، به تحصیل علوم ادبی و عربی همت گماشت و از محضر ادیب نیشابوری (ادیب دوم) نیز کسب فیض کرد. در سال ۱۳۳۲ خورشیدی، به تهران رفت و در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشنامه لیسانس دریافت کرد. در سال ۱۳۳۴، در همان رشته از دانشگاه تهران درجه دکتری گرفت.

به گزارش شهرآرانیوز، تدریس متون فارسی را زنده یاد استاد محمد امین ادیب طوسی به عهده داشت. استاد، انسانی بود آزاده و انسان دوست، با ذوق و با گذشت، از این رو در میان دانشجویان، محبوبیتی عظیم داشت. ناگهان خبر رسید که استاد بیمار شده و برای معالجه عازم خارج است.

عالمی از تبار عرفان | یادی از دکتر احمدعلی رجایی بخارایی، نایب التولیه اسبق آستان قدس رضوی

همه دانشجویان دل گیر و غمگین شدند. هم از بیماری استاد محبوب خود و هم از نگرانی سرنوشت درس متون، که زمان حساس و سرنوشت سازی بود. با اندک فاصله‌ای آگاهی یافتند که استاد دیگری به جای او خواهد آمد.

روز و ساعت درس فرا رسید. همه با انتظار و بی صبری در کلاس حاضر شدند. درست سر ساعت مردی وارد کلاس شد موقر و اتو کشیده، کیف به دست و عینک در چشم و لبخند بر لب، با اندامی متناسب نه چاق و نه لاغر و قامتی استوار و چهره‌ای شاداب همگی بلند شدند. استاد پشت تریبون قرار گرفت. نخست دانشجویان را از زیر عینک دوربین خود گذراند. بعد به احوال پرسی پرداخت. 

سپس پرسید: متونتان با کدام استاد بود؟ گفتند: با استاد ادیب طوسی. از شنیدن نام استاد خوشحال شد و گفت: من نیز مانند شما افتخار شاگردی استاد را داشته و دارم. همه خوشحال شدند. باز پرسید: استاد از چه متونی تدریس می‌فرمود؟ یکی از دانشجویان، جزوه استاد را با شتاب و اشتیاق از کیف درآورد و تقدیم او کرد. همگی گمان بردیم که او جزوه استاد ادیب طوسی را خواهد پذیرفت.

جزوه را تورقی کرد و گفت: بسیار خوب قلم و کاغذ بردارید و بنویسید. همه قلم و کاغذ آماده کردند، اما نمی‌دانستند که چه باید بنویسند. بلافاصله استاد گفت: از کتاب‌هایی که باید بخوانیم فعلا این‌ها را یادداشت کنید: تاریخ بیهقی، اسرار التوحید، مرزبان نامه، دیوان خاقانی، دیوان حافظ، دیوان ناصر خسرو، دفتر اول شاهنامه، دفتر اول مثنوی 
و ...! و هر یک باید یک کار تحقیقی هم ارائه بدهید و تکلیف آن را در جلسات بعدی معین خواهم کرد.
اسامی کتاب‌ها را همگی یادداشت کردند، ولی چه یادداشت کردنی!
دانشجویان غرق ناراحتی و شگفتی و خشم شده بودند!
سال آخر تحصیل! گرفتاری اهل و عیال و احساس تکلیف ما لایطاق!

پس از راهنمایی‌های کلی پرسید در کلاس شاعر داریم؟ گفتند: آری؛ چندین نفر هستند. خوشحال شد و باز گفت: بسیار خوب و اضافه کرد که بعد از این، از دو ساعت وقت کلاس یک ساعت و نیم درس می‌خوانیم و نیم ساعت شعر.

روز دوشنبه هر هفته، ساعت ۲ بی هیچ تأخیری در سر کلاس حاضر می‌شد و لحظه‌ای از وقت کلاس را بیهوده نمی‌گذراند. سه چهارم اول وقت را به درس و رسیدگی به تکالیف تحقیقی سپری می‌کرد و یک چهارم آخر به مشاعره و شعرخوانی اختصاص داشت. غزل یا قصیده‌ای از گویندگان بزرگ مطرح می‌کرد و از همه می‌خواست که استقبالش کنند. گاهی خود نیز شرکت می‌کرد. اشعار را به دقت گوش می‌داد و اشکالات را بی تعارف و گذشت یادآور می‌شد.

در همان جلسه متوجه شدند که نام او احمدعلی رجایی بخارایی است. مردی که در میان اهل ادب و فضل شهره بود. با وجود فضل و دانش مثال زدنی اش به پرسش‌ها و اشکالات به دقت گوش می‌داد و به خوبی پاسخ می‌گفت. همه کار‌های تحقیقی دانشجویان را از بای بسم ا... تا تای تمت با دقتی باور ناپذیر می‌خواند و اشکال‌ها و نکته‌های دقیق و ظریفی می‌گرفت و تا رفع کاستی نمی‌کردند نمی‌پذیرفت. سراسر سال کلاس را با حشمت و عطوفت اداره کرد و همگان را با توفیق جبری به کار و کوشش و پژوهش برانگیخت. کلاسی داشت رسمی و جدی و سودبخش، و در عین حال گرم و ذوق انگیز.

استادان، معمولا سه گروه اند: معلم خوبی هستند، ولی علمشان به پای معلمی شان نمی‌رسد، عالم خوبی هستند، ولی معلمی شان به پای علمشان نمی‌رسد، هم معلم خوب و هم عالم خوبی هستند و استاد بخارایی از این دسته سوم بود.
او اصالتا اهل مشهد بود و در سال ۱۲۹۵ خورشیدی متولد شده بود. تحصیلات ابتدایی را به سال ۱۳۰۹خورشیدی در مشهد به پایان برد. سپس برای گذراندن دوره متوسطه به کرج رفت و در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در رشتۀ کشاورزی دیپلم گرفت.

رجایی کار خود را با معلمی در اداره فرهنگ شروع کرد و سپس به تدریج مشاغل برتری یافت تا آنکه ریاست دفتر مهدی آذر، وزیر فرهنگ دولت مصدق را عهده دار شد. در خلال این مدت، به تحصیل علوم ادبی و عربی همت گماشت و از محضر ادیب نیشابوری (ادیب دوم) نیز کسب فیض کرد. در سال ۱۳۳۲ خورشیدی، به تهران رفت و در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشنامه لیسانس دریافت کرد. در سال ۱۳۳۴، در همان رشته از دانشگاه تهران درجه دکتری گرفت.

از سال ۱۳۳۶ با مرتبه دانشیاری در دانشگاه تبریز به تدریس پرداخت و در مهر ۱۳۳۹ خورشیدی، به دانشکده ادبیات مشهد منتقل شد. در سال ۱۳۴۲، به ریاست دانشکده ادبیات منصوب شد. در سال‌های ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵، برای مطالعه علمی به اروپا رفت و در تهیه میکروفیلم برخی از نسخه‌های کتابخانه ملی پاریس، بروکسل و کتابخانه موزۀ بریتانیا برای کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی مشهد اقدام کرد.

دکتر رجایی، پس از ۳۲ سال خدمت در اسفند ۱۳۴۷ بازنشسته شد، اما چند ماه بعد او که ارادتی قلبی به ولی نعمت خراسان امام رضا (ع) داشت، در سال ۱۳۴۸، به درخواست باقر پیرنیا، نیابت تولیت آستان قدس رضوی را با کمال میل پذیرفت. از جمله اقدامات ارزنده او در این دوران این بود که تلاش بسیاری در زمینه پژوهش‌های قرآنی کرد و بسیاری او را بنیان گذار پژوهش‌های قرآنی در آستان قدس رضوی می‌دانند.

همچنین او بین سال‌های (۱۳۵۰-۱۳۴۶) استاندار وقت خراسان بود و همان به عنوان به مدیرکل امور فرهنگی و کتابخانه‌های آستان قدس رضوی منصوب شد و تا سال ۱۳۵۲ در همین سمت باقی ماند. رجایی بخارایی تا آخرین لحظه‌های حیاتش به معنای واقعی معلم بود. همه دانشجویانش تصویری خندان از او در ذهن داشتند. حتی اگر بر دانشجویانش سخت می‌گرفت همه می‌دانستند که این سخت گیری او از مهربانی اش نشئت گرفته است. دکتر رجایی بخارایی با همین سرشت زیست و سرآخر در اواسط سال ۱۳۵۷ خورشیدی بدرود حیات گفت و در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->